3

انگاری که کرونا از راه رسیده تا تهی و پوچ بودن بعضی نسخه‌های پیچیده شده برای بشر را به اثبات برساند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

نشانگرهای مهم در نمودار موازنه قدرت

محمد ایمانی در کیهان نوشت:

اگر برای مقایسه روند تغییرات «موازنه قدرت میان ایران و آمریکا» یک نمودار ترسیم کنیم، چه تصویری به دست می‌آید؟ آخرین شاخص‌ها در این نمودار، شاخص «ضریب نفوذ قدرت» و «نحوه مواجهه با بحران کرونا» می‌باشد. جدیدترین مقایسه‌ها را می‌توان در چهار ماه گذشته انجام داد.

1- ماهواره نور به عنوان نخستین ماهواره نظامی ایران، چهارشنبه گذشته از طریق موشک «قاصد» در مدار ۴۲۵ کیلومتری زمین قرار گرفت. مقامات آمریکایی در مقابل این قدرت‌نمایی برای چند ساعت «کُپ» کردند.

سپس مایک پمپئو گفت «عمیقا نگران‌کننده است که سپاه پاسداران ایران، ماهواره نظامی به فضا پرتاب کرده است» و برایان هوک مسئول گروه اقدام علیه ایران نوشت «برنامه فضایی و پرتاب ماهواره، پوششی برای تولید موشک قاره‌پیما و نشانه پیشرفت ایران در برنامه موشکی است.

جالب است که سپاه پاسداران -سازمانی که ما آن را تروریستی اعلام کردیم- اکنون با افتخار، به عنوان نیروی فضایی شناسایی می‌شود. فناوری موشک پرتاب‌شده، در موشک‌های دوربرد بالستیک استفاده می‌شود».

2- کریس مورفی سناتور آمریکایی 14 دی ماه 98 (پس از ترور سردار سلیمانی) گفت «ژنرال سلیمانی به عنوان یک شهید، می‌تواند برای آمریکا به مراتب خطرناک‌تر باشد. سؤالی که باید از خود بپرسیم این است که او زمانی که زنده بود، خطرناک‌تر بود یا الان که کشته شده؟»

همین سناتور درباره پرتاب موشک ماهواره‌بر توسط همرزمان شهید سلیمانی می‌گوید «پرتاب ماهواره‌ نظامی، سندی بر این واقعیت است که سیاست دولت ترامپ، فقط به تقویت ایران انجامیده و باعث شده تا تهاجمی‌تر عمل کند. در مقایسه با ۴ سال گذشته، ایران در خاورمیانه تقریبا از هر جهت قدرتمندتر، و آمریکا ضعیف‌تر شده است».

3- اکنون تمام تحرکات آمریکا و اسرائیل در منطقه و فراتر از آن تحت رصد ایران است. اینجا لازم است ‌اشاره‌ای به ناموازنه 40 سال قبل داشته باشیم. ژنرال وفیق السامرایی رئیس ‌استخبارات نظامی ارتش صدام بود و در کشتار شیعیان و کردها در انتفاضه 1990 دست داشت، اما مغضوب واقع شد و سال 1994 به شمال عراق ‌گریخت.

او در سال 1995 به کمک سیا و ام‌آی‌سیکس کودتایی ترتیب داد که نافرجام ماند. سامرایی به عنوان یک عنصر ضدایرانی، در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» که خاطرات جنگ تحمیلی است، برخی کمک‌های پنهان آمریکا را بازگو می‌کند:

«وقتی ۱۹۲ هواپیمای جنگنده به طرف اهداف‌ در خاک ایران به پرواز درآمدند، عدنان خیرالله وزیر دفاع به صدام گفت «سرور من! جوان‌ها ۲۰ دقیقه قبل پرواز کردند» و او پاسخ داد «نیم ساعت بعد کمر ایران را خواهند شکست»... من هفته‌ای سه بار و گاه تمام روزهای هفته به سفارت آمریکا می‌رفتم و پاکت‌های سیاه‌رنگی می‌گرفتم که حاوی اطلاعات ماهواره‌ای از آخرین تحولات جنگ بود.

این عکس‌ها و اطلاعات به گونه‌ای بود که به راحتی می‌توانستیم تصاویر سربازانی را که در پادگان‌ها در حال آموزشند ببینیم؛ حتی کسانی که در رژه، دست و پایشان را اشتباه حرکت می‌دادند.

ما کارخانه‌های سیمان را می‌دیدیم و حتی مقدار کیسه‌هایی که روی کامیون‌ها قرار داشت، قابل شمارش بود. ماهواره‌ها کلیه تحرکات ایران را برای ما زیر نظر گرفته بودند. همچنین نتایج حملات هوایی و موشکی ما را گزارش می‌دادند. آمریکا حتی یک مجتمع اطلاعاتی پیشرفته در بغداد احداث کرد تا اطلاعات ماهواره‌ای را مستقیما از فضا دریافت کنیم».

4- السامرایی همچنین شهریور 93 در گفت‌وگو با الجزیره فاش کرد «آمریکا قوانین داخلی‌اش را دور ‌زد تا به ما درباره ایران اطلاعات بدهد. روابط ما با سیا از سال 1981 آغاز شد. طبق قانون آمریکا، دولت حق ندارد عکس‌های ماهواره‌ای را در اختیار کشور دیگر بگذارد.

آنها برای اینکه قانون را دور بزنند عکس‌ها را می‌آوردند، کپی هم از آن می‌آوردند و من خودم کپی را با اصل مقایسه می‌کردم و عکس‌ها را پس می‌دادم». فردی با این سوابق، اخیرا در فیسبوک نوشت «ایران در یک پیشرفت علمی تازه موفق شد ماهواره نظامی را در مدار قرار دهد. آمریکا باید قواعد بازی خود را در خلیج فارس تغییر داده و رفتارش را فورا اصلاح کند. زمان تهدید و ترور و تحریم به پایان رسیده، زیرا ایران با وجود شدت تحریم‌ها توانست ماهواره به فضا بفرستد و پیشرفت علمی خود را نشان دهد».

این تحلیل زمانی ادا شده که 26 ناو آمریکا گرفتار کروناست، فرمانده ناو روزولت به خاطر افشای ابتلای دویست نظامی زیردست خود به کرونا اخراج شده، و پنتاگون خواستار کنار گذاشتن شماری از ناوها به خاطر مشکلات امنیتی و اقتصادی است.

5- اکنون نه فقط نیروهای آمریکا بلکه مراکز مهم رژیم صهیونیستی تحت رصد ایران است. «هرتسل هالوی» فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل، ارزیابی درستی داشت که آبان‌ماه 94 به مدیران مجموعه خود گفت «از ابتدای انقلاب 1979، ما 3 برابر رشد علمی داشته‌ایم اما رشد ایران 20 برابر شده.

آنها به برتری فنی نزدیک می‌شوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله 30 سال پیش، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهن‌هاست و تبلیغات طرف مقابل می‌تواند روحیه اسرائیلی‌ها را درهم بشکند».

6- احتمالا برای چندمین بار و این بار بی‌اختیار، کلاه از سر یوزی رابین مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل افتاد، وقتی خبر رسید ماهواره نظامی ایران در مدار قرار گرفته و هر 90 دقیقه یک بار از فراز اسرائیل عبور می‌کند. او تیر ماه 1394 در جمع فعالان نظامی و افسران نیروی هوایی آمریکا گفت «ایرانی‌ها به خوبی در جریان تحولات موشکی هستند.

آنها فاتح 110 را برای شکست سامانه‌های موشکی ساخته‌اند و به عنوان یک مهندس باید بگویم به خوبی کار کرده‌اند. با افزایش دقت این موشک، آنها حالا می‌توانند یک بلوک شهری را نابود کند. باورکردنی نیست: موشک‌های بالستیک ایران در حجم بالا در حال تولید، ذخیره و حتی صادرات است.

ایران نیازی به سلاح هسته‌ای ندارد. آنها می‌توانند با موشک‌های 2000 کیلومتری نقطه‌زن، اسرائیل را فلج کنند. ایرانی‌ها نشان دادند موشک‌های قیام و قدر را انبار کرده‌اند. موشک قیام با برد 800 کیلومتر، ارتقای موشک اسکاد سی است.

آنها در اینجا هم یک مهندسی خوب را به نمایش گذاشتنند. ایرانی‌ها از موشک سومار رونمایی کردند که احتمالاً موتور جت آن متفاوت از نمونه روسی است. این، دستاوردی بزرگ است. من از لحاظ تکنیکی به احترام افرادی که این کار را انجام دادند، کلاه از سر برمی‌دارم. این دستاوردها در شرایط تحریم به دست آمده است».

7- «نور» و «قاصد» را همرزمان سردار سلیمانی در هوافضای سپاه ساختند؛ همان‌ها که چهار ماه قبل پایگاه عین الاسد را شخم زدند و 150 تروریست ضربه مغزی شده را روی دست پنتاگون گذاشتند. آنها منحصر به فرد و رشک‌برانگیزند و به سرعت می‌بالند و تکثیر می‌شوند. برخی تحلیلگران آمریکایی گفته‌اند کاش ما هم در میان مدیران خود، مثل سلیمانی را داشتیم.

مایکل روبین مقام سابق وزارت دفاع آمریکا (کارشناس اندیشکده امریکن اینترپرایز) آبان 96 در واشنگتن اگزمینر نوشت «از هر تحلیلگر اطلاعاتی یا افسر نظامی آمریکا بپرسید، می‌گوید قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، یک تروریست است، اما بسیاری از ایرانی‌ها از او به عنوان یک قهرمان و رزمنده واقعی یاد می‌کنند، نه مانند جیمز متیس وزیر دفاع ما که این‌طور نیست.سلیمانی در عراق و جای دیگر، علاوه ‌بر رزمندگی، چهره یک استاد معامله‌گر و یک دیپلمات برجسته را هم دارد. ایران نه تنها استراتژی بلکه پرسنلی برای هماهنگی و اجرای آن دارد. مک گورک فرستاده ویژه آمریکا، خود را به عنوان یک دیپلمات قابل ثابت کرد، اما از روال و استحکامی که سلیمانی به خرج می‌دهد، برخوردار نیست».

8- پیشرفت‌های چهل‌ساله ما با عقبگردهای آمریکا قرین شده است. دنیا امروز شاهد ثبات بیشتر ایران و آشفتگی مضاعف در آمریکاست. کرونا، اگر آمریکا را به هم ریخت و تا حد دعوت ترامپ به آشوب علیه قرنطینه و تحرکات جدایی‌طلبانه در برخی ایالت‌ها پیش رفت، در ایران موجب همدلی و بسیج ظرفیت‌های مردمی و حتی ثبات و آرامش بیشتر شد.

این ‌روزها در حالی که ایران از لحاظ درصد بهبودیافتگان جزو موفق‌ترین کشورهاست، آمریکا رکورددار تعداد مبتلایان و قربانیان کروناست. در این مقایسه جهانی، اگر ایران بالاتر از آلمان و انگلیس و اسپانیا و ایتالیا و فرانسه ایستاده، شمار قربانیان کرونا در آمریکا به 60 هزار نفر نزدیک شده و تعداد مبتلایان، به یک میلیون نفر رسیده است.

9- شبکه سی‌ان‌ان اخیرا اعلام کرد «شمار مبتلایان و قربانیان کرونا در نیویورک بسیار بیشتر از آمارهای رسمی است. تحقیقات نشان می‌دهد حداقل ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در این ایالت مبتلا شده‌اند، اما آمار رسمی، تنها ۲۶۹ هزار مبتلا را گزارش کرده است. ظرف یک ماه تعداد قربانیان در آمریکا از ۵۰۰ نفر به بالای ۵۰ هزار نفر رسید».

مجله اکونومیست هم نوشت «تعداد مبتلایان کرونا در آمریکا احتمالا ۱۵ تا ۲۰ برابر آمار رسمی است». بیکاری 27 میلیون نفری، کسری بودجه چهار برابری، نابودی رشد اقتصادی یک دهه گذشته، صف‌های طولانی دریافت غذا و جولان اسلحه به دست‌ها در خیابان در حالی است که در آخرین سیاه‌بازی، رئیس‌جمهور آمریکا خواستار تزریق سفیدکننده به بیماران بستری شد.

آیا وایتکس می‌تواند گرفتاری‌ها و پلشتی‌های رو شده آمریکا را بشوید و با خود ببرد؟ پریروز مجله آلمانی فرانکفورتر آلگماینه در گزارش روی جلد خود نوشت «ابرقدرتِ بیمار: چگونه ویروس کرونا ضعف‌های آمریکا را آشکار می‌کند؟».

10- آمریکا در امکان استفاده از توانمندی‌هایش به موقعیت فلج نسبی رسیده است؛ همان گونه که شوروی رسید. شوروی موشک و ماهواره داشت و نتوانست در جنگ افغانستان پیروز شود و سرانجام فرو پاشید. آثار همین اختلال، در سیمای آمریکا دیده می‌شود که نه در جنگ افغانستان و عراق چیزی -جز خسارت هشت هزار میلیارد دلاری- به دست آورد و نه در اَبَرآزمون کرونا قادر است با بحران‌های به هم رسیده، پنجه بیندازد. چالش‌ها اگر برای ایران تبدیل به نردبان همت و پیشرفت شده، برای آمریکا کشنده است.

ماهواره اگر برای ایران مایه جهش‌های همه‌جانبه خواهد بود، سال‌هاست دردهای آمریکا را درمان نمی‌کند. نه امروز، بلکه همان ایام منتهی به انقلاب اسلامی بود که جس جیمز لایف «رئیس‌ بخش ایران در سازمان سیا»، به مجله ‌اشپیگل گفت: «شعار سازمان سیا همیشه این است که با دیکتاتورها تا وقتی که با ما باشند مخالفتی نخواهیم کرد. مثلاً هر وقت که مسئله ایران در ستاد مرکزی سیا مطرح می‌شد روسا همیشه می‌گفتند آمریکا به شاه احتیاج دارد و تا او را داریم، هیچ غمی نباید داشت.

از این رو جای تعجب نیست که ما در مقابل انقلاب ایران چنین انگشت به دهان مانده‌ایم. ما آن‌قدر مجهز هستیم که می‌توانیم نمره اتومبیل لیموزین برژنف را هنگام ورود به کاخ کرملین از هوا برداریم، ولی متاسفانه عکس‌های ماهواره‌ای ما کما فی السابق از منعکس کردن افکاری که مردم در سر دارند عاجزند. گناه بزرگ سیا این است که در ایران با همه کس جز مردم کوچه و بازار تماس داشت».

کرونا و واقعیت تحولات خاورمیانه

مصطفی غنی زاده در خراسان نوشت:

کرونا یک بیماری در عالم پزشکی است اما آثار حاشیه ای آن به حدی قابل توجه بوده که تمام تحلیل گران عرصه های سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیک را وادار به بحث و گفت و گو کرده است. جوزف نای تحلیل گر  با سابقه آمریکایی چند روز پیش در نوشتاری توضیح داد که بعید است دنیای پساکرونا چندان تفاوت جدی در زمینه وضعیت قدرت های جهانی داشته باشد.

توضیحاتی که  قابل تامل است اما به نظر می رسد شرایط خاورمیانه با وضعیت قدرت های جهانی متفاوت باشد و این بیماری بتواند تغییرات جدی را در منطقه ایجاد کند. قطعا مهم ترین عامل اثرگذار در دنیای پساکرونا برای منطقه ما مسئله نفت است. نفتی که در منگنه جنگ روسیه-عربستان و کاهش شدید تقاضای جهانی بر اثر قرنطینه ها قرار گرفته و به دوران منفی برای برخی از شاخص هایش نیز رسیده است.

قیمت پایین نفت به معنای کاهش نقدینگی کشورهای منطقه است. کشورهایی که هر کدام درگیری خاص خود را دارند. اقتصاد عربستان تحت فشار جنگ فرسایشی یمن قرار دارد. اقتصاد امارات با کاهش شدید گردش نقدینگی ، در عرصه هایی مانند مسکن، تجارت و گردشگری گیر افتاده است‌.

اقتصاد عراق پس از یک سال بی دولتی در شرایط تقریبا ورشکسته قرار گرفته. کشورهای کوچک منطقه نیز رگ حیاتی خود را به این ماده متصل کرده اند و حالا جایگزینی برای آن ندارند. در این میان ، ایران که پس از تحریم های نفتی با کاهش شدید صادرات مواجه بود ، احتمالا از موضوع فروش حداقلی کمترین ضرر را می کند اما از طرف دیگر قیمت نفت در بودجه امسال بیش از ۵۰ دلار تعریف شده و این یعنی همین حالا دولت با کسری شدید بودجه مواجه است.البته باید توجه داشت که ممکن است در بلند مدت این کاهش قیمت به نفع خاورمیانه باشد چراکه کمر تولید کنندگان نفت شیل آمریکا در این وقایع شکسته خواهد شد و بزرگ ترین رقیب خاورمیانه برای مستقل کردن آمریکا از نفت این منطقه خودبه خود از میان برداشته می شود. اما سوال این جاست که اقتصادهای مذکور، تا چه میزان می توانند در مقابل این فشار قیمتی مقاومت کنند؟

در عربستان، بن‌سلمان که توانسته به شکل عجیبی خود را در قدرت حفظ و همه رقیبان را حذف کند، حالا به این بهانه بخش دیگری از دشمنان داخلی خود را به بهانه کرونا به تبعیدگاه فرستاده است  ولی خود او با مشکل جنگ یمن مواجه است. جنگی که قرار بود چند ماهه تمام شود ، حالا به یک جنگ شش ساله تبدیل شده است. این درحالی است که واقعیت های میدانی نشان از آغاز فتوحات جدید برای نیروهای انصارا... و متحدان آن ها دارد، موضوعی که در صورت تداوم و بدون موافقت نامه آتش بس یک شکست بزرگ و خفت بار برای سعودی است. از همین رو، آتش بس بهترین گزینه موجود برای سعودی است چراکه روند فروپاشی داخلی نیروهای مورد حمایت در یمن آغاز شده و پول های نفت آورده نیز در حال تمام شدن است.

روند قیمت نفت می تواند سعودی را مجبور به یک عقب نشینی بزرگ در منطقه کند. عقب نشینی که یک شکست بزرگ نامیده خواهد شد. از طرف دیگر بخشی از علل مصالحه طرف ها در عراق نیز می تواند به شرایط کرونایی برگردد. کشوری که در یک سال گذشته با اتفاقات سریع و غیرقابل پیش بینی مواجه شده بود ، برای پست نخست وزیری به سومین نفر دل بسته تا شاید بن بست ها پایان یابد. در حالی که طرف های غربی امید داشتند نفر نزدیک به خود را به کرسی بنشانند، اهرم فشار جمعیت معترض که در چند ماه قبل برایشان کارگر بود دیگر وجود نداشت و وضعیت کرونا خیابان های عراق را خلوت کرده  است. از همین رو ،  دوباره یک گزینه میانه برای نخست وزیری به  میدان آمده است .

در این میان مذاکرات مهم امنیتی آمریکا-عراق در ماه آینده یکی از مهم ترین وقایعی است که در فضای منطقه اثرگذار خواهد بود. گزینه های خروج یا عدم خروج نیروهای آمریکایی هرکدام دامنه گسترده ای از احتمالات را به وجود آورده است. دامنه ای از جنگ حشدالشعبی با آمریکا تا خروج سریع و خفت بار آمریکا از عراق که  کرونا در این جا می تواند نقش های مختلفی مانند فشار افکار عمومی آمریکا برای پذیرش  خروج از عراق ایفا کند.امارات نیز به مرور از حلقه سعودی دور شده وسعی می کند در قالب های دیگری چون جدایی طلبان جنوبی یمن منافع خود را دنبال کند در هر صورت  به نظر می رسد این کشور  حالا می داند آمریکایی ها در هر نبرد واقعی نظامی پشت اش را خالی خواهند کرد.

وضعیت دنیای کرونایی برای ترکیه نیز حساس شده است. رکوردهای بدترین کشور در وضعیت روزانه چیزی نیست که اردوغان انتظارش را داشت. موضوعی که اقتصاد ترکیه را با فشار بیش از پیش مواجه ساخته است. در این میان نگرانی اصلی به کمپ های آوارگان سوری برمی گردد که هر لحظه ممکن است به یک بمب بزرگ انسانی تبدیل یا دوباره توسط اردوغان به بهانه ای برای امتیاز گیری از کشورهای جهان بدل شود.اما در سوریه فعلا خبر خاصی وجود ندارد.

کشوری که زیرساخت های بهداشتی-درمانی خود را از دست داده ، می توانست با یک معضل بزرگ مواجه شود.متغیر دیگر اثرگذار در خاورمیانه وضعیت قدرت های جهانی و رفتار آنان در قبال کشورهای منطقه است. آمریکا که در بدترین وضعیت کرونایی قرار دارد، با نابودی صنعت نفت شیل مواجه شده و بخش بزرگی از اقتصاد خود را تعطیل کرده است. موضوعی که حتی بر انتخاب  مجدد ترامپ  هم سایه انداخته  است.

شروع بحث پایان دادن به حمایت از سعودی به علت جنگ نفتی  یا برگرداندن بخش بزرگی از نیروهای نظامی آمریکا از خاورمیانه به علت مخاطرات کرونا از مواردی است که می تواند در منطقه اثرگذار باشد. در این میان وضعیت ضدتحریم شکل گرفته در فضای بین المللی بر اثر کرونا نیز یکی از متغیرهایی است که می تواند کمپین فشار حداکثری  آمریکا علیه ایران را نیز  با مشکلاتی مواجه سازد. از طرف دیگر روسیه و چین وضع بهتری نسبت به آمریکا دارند. حمایت‌های آنان  یا حداقل تداوم حمایت های سابق آنان از کشورهایی که با آمریکا دوستی وثیقی ندارند، می تواند شرایط را برای بلوک غرب گرا در منطقه سخت تر کند. به ویژه آن که زمینه سازی‌های بن سلمان برای رفع کدورت ها با روسیه تقریبا نابود شده است.

به صورت کلی به نظر می رسد کرونا توانسته از سرعت دیوانه وار رخدادها در خاورمیانه بکاهد. اعتراضات خیابانی هدایت شده در لبنان و عراق ، درگیری های سیاسی در افغانستان، بمباران های شدید در یمن، اختلافات سیاسی مقامات عالی رتبه و... حالا با سرعتی بسیار کمتر از قبل در حال رخ دادن است.

اما سوال این جاست که این سرعت کم آرامش قبل از توفان است؟ شرایط مدیریت بحران و متغیرهای جهانی هنوز به ثبات حداقلی برای پاسخ دادن به این سوال نرسیده اند. ممکن است اختلافات سیاسی  درون کشورها مدیریت و همین موضوع موجب پایان یافتن بسیاری از داستان های پیش از کرونا در پساکرونا بشود یا می تواند زمینه سازی برای گسترش نارضایتی ها و اعتراضات در کشورهای با اقتصاد ضعیف تر شود و عنان کار را از دست روسای کشورها بیرون آورد. اتفاقی که بی ثباتی بیشتر را به ارمغان خواهد داشت. اما مهم آن است که یقین کنیم خاورمیانه پساکرونا تفاوتی جدی با منطقه قبل از آن خواهد داشت.

 دارم به این فکر می‌کنم...

عبدالصمد خرمشاهی در آرمان نوشت:

یکی، دو روز پیش اینستاگرام صفحه خواننده ایرانی به نام امیرحسین مقصودلو معروف به تتلو را به دلایل اخلاقی و فرهنگی و حَسَب تقاضای عده‌ای از دلسوزان این عرصه مسدود کرد و همین امر بازتاب زیادی در رسانه‌های داخل و خارج پیدا کرد و باعث شد که نقطه نظرات گوناگونی در این خصوص از سوی افراد مختلف مطرح شود.

بررسی این موضوع از زاویه حقوقی حداکثر می‌تواند در محدوده بند «ب» ماده 743 قانون مجازات اسلامی (ماده 15 قانون جرائم رایانه‌ای) مورد بحث و بررسی قرار گیرد که مجازات اینگونه اعمال یعنی تشویق به فساد و فحشا در فضاهای مجازی حداکثر یکسال حبس و دو میلیون تومان جزای نقدی دارد و درضمن مسائلی از این قبیل که آیا برخورد با این گونه افراد ورود دادستان را به موضوع می‌طلبد یا خیر و یا اینکه جرم واجد جنبه عمومی است یا نه و نحوه دستگیری ایشان مسائل پیش پا افتاده و ساده‌ای است که ارزش مطرح شدن و یا بحث کردن را به هیچ عنوان ندارد.

اما مساله از زاویه دیگری به شدت می‌تواند مورد توجه قرار گیرد و آن اینکه نامبرده نزدیک به پنج میلیون نفر در صفحه اینستاگرامی خود فالوئر داشته و بسیاری از جوانان به شدت به او علاقه‌مندند. راقم سطور زمانی که نامبرده در ایران بود و در مقطع زمان کوتاهی مورد بی‌مهری دادسرا و محکمه قرار گرفت، از او دفاع کردم و او را قربانی آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی وضعیت نابسامان جامعه دانستم. اما در عین حال تاکید کردم سلیقه و ذوق جوانان را نمی‌شود با تحکم و اجبار و در قالب مشخصی محبوس کرد. سلیقه و ذائقه موسیقیایی نوجوانان یا جوانان امروزی با جوانان ده‌ها سال پیش تفاوت دارد.

امروزه صدای امثال شجریان‌ها و بنان‌ها و خوانساری‌ها و... برای خیلی از این جوانان نامأنوس و حتی شاید ناخوشایند است اما زمانی که این خواننده به تقلید از پاره‌ای از خوانندگان رپ دنیای غرب جملات و کلمات بسیار رکیک و مستهجن را در ترانه‌های خود به‌کار بد، و در کمال ناباوری همین جوانان علاقه‌مند شروع به دست زدن و جیغ کشیدن کردند، احساس خطر کردم و نسبت به سلیقه و تفکر و ذائقه بخش مهمی از جامعه نگران شدم. عده‌ای از دوستان می‌گفتند که تتلو در ترانه‌هایی که می‌خواند و در رفتارش نوعی ساختارشکنی هویداست که مورد خوشایند آنها قرار می‌گیرد و درواقع تتلو حرف دل آنان را می‌زند که خب، این هم حرفی است و درخصوص آن می‌توان ساعت‌ها بحث کرد.

اما سوال بزرگی ایجاد شده که یعنی این چهار میلیون جوان یا نوجوان ایرانی که تتلو را الگوی خود قرار داده‌اند، چه چیزی را در او دیده‌اند؟ و سوال بزرگتر آنکه متولی فرهنگ جامعه چه نهاد یا سازمان یا تشکیلاتی بوده که نتوانسته تاثیری بر این جوانان داشته باشد؟ این همه دستگاه‌ها که دارای امکانات فراوان و تریبون کافی هستند، چه کارنامه‌ای از خود به جای گذاشته‌اند؟

گیرم آقای امیرحسین تتلو هم دستگیر شد و حداکثر مطابق قانون چندماهی هم در زندان ماند، آیا تتلوهای دیگر با حدّت و شدّت بیشتر از بطن همین جوانان سر برون نخواهند آورد؟ حال آنکه می‌دانیم پرورش فکری و روحی و تربیت اخلاقی جوانان با امر و نهی شدید و غلیظ و وضع قوانین خشک و بی روح هرگز سر سازگاری نداشته و مقدور و میسور نخواهد شد. امیرحسین تتلو معلول است نه علت، دنبال علت‌ها باشیم نه معلول‌ها.


آب بگذارید و نان قسمت کنید!

غلامرضا صادقیان در جوان نوشت:

دو چیز در مواجهه ایران با قضیه کرونا غیرقابل انکار و گفتنی و ستودنی است. اول آنکه مواجهه رسمی جمهوری اسلامی ایران با شیوع ویروس کرونا، جزو علمی‌ترین و تخصصی‌ترین رویارویی‌ها بود. در همان آغاز شیوع کرونا، رهبر انقلاب در یک جمله راه را بر هرگونه تصمیم دوگانه یا غیرعلمی بستند: «دستورات ستاد مقابله با کرونا برای همه لازم‌الاجراست.»

این فرمان یعنی هر تصمیمی در این باره باید در جمع تخصصی و علمی ستاد کرونا گرفته شود. شاید اگر این توصیه و فرمان نبود، در همان آغاز کار که برخی متولیان حرم‌های مطهر و تریبون‌داران و فعالان مجازی دینی، در حال زمزمه مخالفت خود با تصمیمات ستاد کرونا بودند، کار گره می‌خورد.

چنانکه امروز که رئیس‌جمهور امریکا از طرفدارانش می‌خواهد در ایالت‌هایی که به قرنطینه پایبند هستند، با سلاح به مقابله با پلیس‌های ایالتی بیایند و «ایالت‌های خود را آزاد کنند»، کار بر فرمانداران مشکل شده است و روزنامه رسمی لس‌آنجلس‌تایمز درخواست تجزیه امریکا را مطرح می‌کند.

دوم، اهمیت فرمان «کمک مؤمنانه» است. گرایش‌های انسانی و خیرخواهانه در همه ملت‌های جهان کم و بیش موجود است، اما در برخی کشورها این کمک‌های خیرخواهانه به عادات اجتماعی و رفتارهای قانونی ملت‌ها بازمی‌گردد، نه به اهمیت انسانی و الهی آن. به‌ویژه وقتی پای ثروتمندان و نهادها و شرکت‌های بزرگ در میان باشد، مصنوعی و تبلیغی بودن آن بیشتر عیان است. در واقع کار خیر نه «برای رضای خدا» که با هدف مشارکت در نظم اجتماعی و عمل به قانون انجام می‌شود. حتی در خود غرب اذعان می‌کنند که هیچ ثروتمندی در کار خیری شرکت نمی‌کند، مگر آنکه امیدی به افزون شدن ثروتش از همین طریق بسته باشد!

برای ملت مسلمان ایران البته بخش رضایت الهی این کمک‌ها پررنگ‌تر است. گستردگی کمک‌ها و انجام بسیاری از آن‌ها در سکوت خبری گواهی بر رفتار خداپسندانه به جای رفتار دولت‌پسندانه است.

تفاوت اثر کمک بر مبنای عادات و رسوم قانونی و اجتماعی -که امروزه در بیشتر جهان متعهد به آن هستند- با رفتاری که فقط برای جلب رضایت خدا باشد و مخصوص مؤمنان ادیان توحیدی است، در داستانی از مثنوی به خوبی توصیف شده است:

در شهر آتشی می‌افتد و همه چیز را از خشک وتر می‌سوزاند. مردم پیش خلیفه می‌روند و می‌گویند هرچه آب بر این آتش می‌زنیم، شعله‌ورتر می‌شود. خلیفه غفلت آن‌ها را گوشزد می‌کند:

گفت آن آتش ز آیات خداست
شعله‌ای از آتش بخل شماست

آب و سرکه چیست، نان قسمت کنید!
بخل بگذارید اگر آل منید

مردم می‌گویند اتفاقاً ما اهل جود و جوانمردی هستیم و دست‌گیر مردم، اما خلیفه می‌پرسد آن بخشش‌های شما بر حسب رسم و عادت بود یا برای خدا؟!

خلق گفتندش که در بگشوده‌ایم
ما سخی و اهل فتوت بوده‌ایم

گفت نان در رسم و عادت داده‌اید
دست از بهر خدا نگشاده‌اید!

بهر فخر و بهر بوش و بهر ناز
نه از برای ترس و تقوی و نیاز

اهل دین را باز دان از اهل کین
همنشین حق بجو با او نشین

هر کسی بر قوم خود ایثار کرد
کاغه (جاهل) پندارد که او خود کار کرد
 
مولانا ایثار بر مردم را «کار»‌ی نمی‌داند، مگر آنکه آن کار از بهر خدا گشوده شده باشد. این راهبردی است برای رزمایش مؤمنانه در ایران که با خالصانه‌ترین نیت‌ها دنبال و اجرا شود و از آنچه تاکنون بوده تا اوج نیاز مردم، اوج بگیرد.

اصلاح‌طلبی در محاق

ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:

دولت حسن روحانی چه بخواهیم چه نخواهیم برآمده از حمایت جریان اصلاح‌طلبی در کشور است. جریانی که این روزها بسیار صحبت از کاهش سرمایه اجتماعی آن می‌شود. بنابراین آنچه امروز به عنوان نقص در عملکرد دولت در افکار عمومی شکل بسته است به پای این جریان نوشته شده است.

بی تردید مردمی که در سال 92 علی‌رغم همه گلایه‌ها به پای صندوق‌های رای آمدند انتظار داشتند تا روند معیوب دولت قبل در حوزه‌های اقتصادی و روابط بین‌المللی اصلاح شود؛ انتظاری که بارقه‌های آن در 4 سال اول دولت کم و بیش امید به بهبود روند را در مردم بیدار کرد تا با رای قاطع باز هم این روند ادامه پیدا کند. این که چرا دولت روحانی نتوانست در دور دوم ریاست جمهوری انتظار مردم را برآورده کند بحث جداگانه‌ای است. اما مردم آنچه را که امروز با تمام وجود لمس می‌کنند اقتصادی است که نه تورم آن کاهشی است و نه وضعیت معیشتی‌شان روبراه است. بنابراین نتیجه از دید مردم حتی بدتر از دوره محمود احمدی‌نژاد است.

چنانچه گاه شنیده می‌شود که حتی دوره احمدی‌نژاد شرایط از امروز بهتر بود. این گزاره و نتیجه‌گیری مردم قطعاً به پای جریان اصلاح‌طلبی نوشته می‌شود هرچند که روحانی در دور دوم خود کمتر مشی اصلاح‌طلبی داشت. حتی اگر برای مردم توضیح داده شود که بیشترین درآمد نفتی تاریخ در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد بوده است باز هم آنچه برای مردم مهم است نتیجه عملکرد دولت است. در این بین اما حتی امید به تغییر در ساختارها که می‌توانست طبقه روشنفکر و جریان‌ساز را با دولت همراه کند دیده نشد. روند تصمیم‌گیری‌ها با دولت قبل تفاوت چندانی نکرد و در بر همان پاشنه تصمیم‌های آنی و بی کاربرد چرخید.

در این بین اما جریان اصلاح‌طلبی در انتخابات مجلس یازدهم شکست خورد تا تکلیف انتخابات 1400 نیز از حالا معلوم شود. هرچند نباید فراموش کرد که رد صلاحیت‌های گسترده و عدم همراهی بخشی از حاکمیت با حضور همه افراد در این امر مهم است اما به هر حال در این شرایط اصلاح‌طلبان هیچ توجیهی برای آنچه که امروز در جریان است ندارند.

این مسئله البته ریشه در سردرگمی گفتمانی جریان اصلاح‌طلبی از ابتدای شکل‌گیری آن دارد. به عبارت دیگر اصلاح‌طلبان همزمان با تغییر شرایط و البته فشارهای موجود خود را با شرایط وفق دادند تا به هر قیمت در قدرت حضور داشته باشند. همین مسئله سبب می‌شود تا مردم با یک جریان با اصالت به لحاظ گفتمانی روبه رو نباشند.

نتیجه این بی گفتمانی اما به صورت کلی برای سپهر سیاسی و اجتماعی ایران چندان خوش عاقبت نخواهد بود. چنانچه در انتخابات مجلس یازدهم هم اصولگرایان تنها به کمک حضور کمرنگ مردم توانستند آرای لازم برای ورود به بهارستان را کسب کنند. بنابراین بخشی از پروسه حذف جریان اصلاح‌طلبی به دست خودشان رقم خورده است آنجا که بدون هیچ مشی مشخصی چشم بر تخطی برخی از اصلاح‌طلبان از مشی اصلاح‌طلبی بستند.

آنچه مشخص است جریان اصلاح‌طلبی برای جریان‌سازی چه در انتخابات 1400 و چه در تغییر فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور راه دشواری در پیش دارند. راهی که البته به دلیل نبود چهره‌های تاثیر گذار و البته اعوجاج گفتمانی سخت شده است. باید دید می‌توان در آینده جریان اصلاح‌طلبی را نه در شوراها و اشخاص که در قالب یک حزب و یا جریان شناسنامه‌دار و البته شفاف در سپهر سیاسی دید یا باید منتظر بود تا همچنان اصولگرایان یکه تاز در عرصه سیاسی کشور باشند؟

کرونا و لیبرالیسم وطنی

در سرمقاله صبح نو آمده است:

کرونا منهای اینکه یک آفت و بلیه انسانی است؛ طبعاً مانند بسیاری از آفات دیگر زندگی انسانی، تبعات، رنج‌ها و هزینه‌های خودش را هم دارد اما به تنهایی به اندازه چندترم دانشگاهی برای بشر فهم، شهود و علم حضوری به ارمغان آورده است.

سوای مطالعات شهودی و عرفانیِ ناچیز بودن قدرت انسان و تمدن عظیم ماشینی‌اش در برابر یک نانوویروس که چند گرم از آن برای فروپاشی تمدن مدرن امروزی کفایت می‌کند، بحث‌های تئوریک و نظری هم حالا متأثر از کرونا شده‌اند.

فقط یک قلم این بحث‌ها را در علوم اجتماعی تصور کنید که وضعیت امروز بشر را وضعیتی فراملیتی توصیف می‌کردند که دیگر دولت‌هایی ملی نقش، حدود و ثغوری ندارند و تمام مرزهای بشرِ مسکون روی کره خاکی فرو ریخته و چیزی به نام حاکمیت ملی در دوران اقتصاد فراملیتی وجودِ خارجی ندارد.

به ناگاه ویروسی با چند نانومتر طول و عرض از راه می‌رسد و می‌توفد و نیمی از کره زمین را در بر می‌گیرد. چنین وضعیتی باعث می‌شود هر یک از دولت‌ها و حاکمیت‌ها، حدود و ثغور خود را سفت بچسبند و به یکباره پرتاب شوند به یک قرن قبل که موج ناسیونالیسم در حال ربودن قاپ جوامع بشری بود. انگاری که کرونا از راه رسیده تا تهی و پوچ بودن بعضی نسخه‌های پیچیده شده برای بشر را به اثبات برساند.

حق بدهید؛ یک ویروس کوچک نانومتری چونان موریانه به جان تئوری‌ها و مکاتبی افتاده که معبد لیبرال‌های وطنی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس